واقعا دمت گرم خيلي قشنگ بود.ولي خودمونيم ساوالان و شيروان دره سي که مال لاهروده چرا به اسم مشگين شهر زدي ؟
چون من علاقه خاصي به طبيعت دارم همه اونجا رو گشتم و مثل کف دستم اونجا رو بلدم.و تا اونجايي که ميدونم ساوالان و شيروان دره سي و قتورسويي و شابيل و ات گولي و...مال لاهروده.

آقاي مينايي وبلاگتون حرف نداره

واقعا باعث افتخارما مشگيني هاست که شهرمون بهشت گمشده است ولي بعضيا اصليتشونو فراموش ميکنن

من وقتي از يه شهر غريب اين سايتو ديدم واقعا به ادمايي مثل شما افتخار کردم

سلام آقاي مينايي از عکس هايي که گذاشتين نهايت لذت را برديم مرسي

سايتتون عاليه، فقط اطلاعاتش کمه

وبلاکتون عاليه فقط مطالبش کم بود

آنا ديليم

http://namin1387.persianblog.ir/post/110/

آنا ديليم

http://namin1387.persianblog.ir/post/110/

دوست عزيز در صورت امکان وب مارا نيز لينک وپيغام بگذاريذتاشما را لينک کنم.نام (مشکين شهر . نماي رومي و لندني . آذربايجان) ادرس pinar1386.blogfa .com

اوره کيم غملي اولوب دنيا منه غم دي کـدردي

قوجا دنياده قالان يـوخ ، بـو گلنلرده گـدردي

ولي بيلمم ، بـو گيدنلر نجه نسگيللي گيدرلر

دوسلارين ، دوره لـرين ، استيني غملي ايدرلر

انسانا باغلي ، يشايشده ، اولار مهـر و محبت

بشر اوولده دوتار مهـر و وفـا صـدقيله الفت

ير سالار قلبيده انسان اولانين صدق و صفاسي

اورگي تاب ايلمز گلسه خبر مــاتـم اساسي

ادامه

نيله مک! بلکه طبيعت له قويوبلار بـو قـراري

دنياسي اولمايا غم سيز! نه اولا تاب و قراري

کاروان زنگي اودورغصه نين آهنگنيني سسلر

هـر نــداده يترر بير کسي ميز بـاريني بسلر

بير ندا يتدي کــي حيدرعمو دنياني دئيشدي

گنه غم ،غصه، کدر، گلدي خدايا بو نه ائيشدي

يري وارفخر ايده اولاد ، حاجي حيدرآد آپاردي

خدمتي خلقه عياندي ، اوزينه هر زاد آپاردي

سن معليم بو سياق حيدر عمودن ياد ايلرسن

خاطره ذکر ايليوب روحني هردم شاد ايلرسن

انتظار وار آقا داوود يازاسان فخرآبادوندان

کئچمشيندن گلجيدن اوزآدوندان سوادوندان

فخرآبادين نه گوزل واراوزوم آلچاسي گيلاسي

هواسندان يازاسا گورمليدئر آب و هواسي

سلام با مطلبي از استاد فروغي به روزم منتظر نظرات سازنده شما هستيم (لطفا نظر يادتون نره )
ولي مسئله اي كه از نظر كارشناسان و مهندسين بنياد مسكن به دور مانده است و در طرح هاي مربوط به معماري و ريخت سازي مساكن روستايي از آن غفلت گرديده نقش مسكن روستايي و تفاوت آن با مساكن شهري است . مسكن در روستا همچون مساكن شهري صرفا محلي براي استراحت و كانوني براي تجمح اعضاء خانواده انجام فعاليت هاي مربوط به تغذيه و بهداشت خانوادگي نيست بلكه مسكن روستايي جدا از اين كاركردها محلي است كه در توليد خانواده و كسب و كار خانوادگي نيز نقش مهمي دارد و از آن در زمينه هايي چون خشكاندن ميوه و سبزي، انبار اذوقه هاي حيوان وانسان، انبار توليدات زراعي، محل بافتن قالي ، جاجيم و ساير صنايع دستي ، آغل واصطبل دام، لانه ي طيور و در مواردي احتمالا كاشت و توليد مصارف خانگي نيز استفاده مي شود بديهي است هرگونه اقدامي در جهت ساخت و ايجاد مساكن روستايي بدون توجه به اين كاركردها اقدامي غير معقول بوده و روستائيان را از مسير زندگي توليدي خود خارج نموده و فرهنگ مصرفي حاكم بر خانواده هاي شهري را بر آنها غالب مي نمايد ونيز مساكن روستايي را از نظر ريخت شناسي از ريخت روستايي به ريخت شهري تغيير مي دهد. .با كمي تامل اين سئوال در ذهن انسان متبادر مي شود كه ساخت مسكن شهري در روستاهاي كه نقش توليدي مهم در بخش كشاورزي كشور دارند؛ ضربه مهلك به بخش كشاورزي نيست ؟آيا عملكرد بنياد مسكن در ساخت مساكن روستايي برخلاف بند اول اساسنامه آن نهاد انقلابي(مطالعه و بررسي در زمينه تشخيص و تعيين نيازمندي‌هاي مسكن روستائيان و....) نيست؟ .